عشق خشن من ❤️ پارت 36

که یهو لیسا بلند شد و
@اوف زن داداش دیگه تحمل ندارم میگم
+لیسا وایسا بعد شام میگم
_چی رو می خوایم بگین
م.چ:نکنه عروسک بار داره
با تعجب نگاهش کردم و چا اون وو هم سرفه کرد
ب.ا:واقعا ا.ت راست
+نه بابا من حامله نیست
_اصلا مگه بهش دست زدم که حامله بشه(زیر لبو در حال خوردن )
پ.چ:پس چی می خواین بگین که لیسا آنقدر شوق داره
#خوب چی شده زود بگین
@تهیونگ عزیزم
#چیه؟
@من بار دارم
م.چ:واقعا وایی دخترم
#چی شد الان
_تو هم مثل خواهرت احمقی ها داری بابا میشی
#هان
+داداش جونم من دارم عمع میشم
تهیونگ بلند شدو به طرف لیسا رفت و اون تو هوا چرا خوند و لیسا رو بوس بارون کرد
_پسر خجالت بکش اینجا چند تا بزرگ تر نشستن
#تو رو هم نبینیم وقتی بابا شدی
_یه پوزخند زد
+خیلی خوب به مناسبت حاملگی لیسا یه شامپاین باز می کنیم
پ.چ:من نمی توانم بمون الان میرم کلی کار دارم
@بابا خوب خوشحال نشدی که داری نوه دار میشی
پ.چ:نه دخترم خیلی هم خوشحال شدم اما می دونی که چقدر کار سرم ریخته باید برم بعداً برات جبران می کنم
@باش بابا
بعد که پدر چا اون وو رفت همه از سر میز بلند شدیم و رفتیم تو پذیرای و داشتیم می گفتم و می خندیدم و تهییونگ از شکم لیسا دور نمی شد
#یعنی الان یه بچه این تو ، وایی الان چقدر کچوله ، بابایی صدام رو می شنوی
+آه داداش خیلی خزی اون الان اندازه نخود چطور می خواد صدات رو بشنو از شکم لیسا دور شو خفش کردی
#تو حرف نزن حسود چون شوهرت مثل من نیست حسودی می‌کنی ، عشقم دارم اذیتت می کنم
@نه عزیرم
_چرا باید بهت حسودی کنه من که هم ازت خوشتیپ ترم هم جذاب تر
#خوب باش ولی تو مثل من بلد نیستی به خواهرم ابراز علاقه کنی انگار که دوتا غریبه هستین
+بسه دیگه بیاین شامپاین رو باز کنیم
چا اون وو بلند شد و در شامپاین رو باز کرد و همگی خوردیم بجز لیسا که مادر چا اون وو گفت
م.چ:ای کاش من زود تر نوه پسری هم می‌دیم تا نکردم
_ا مامان
+دور از جون مامان
م.چ:خوب راست میگم دیگه ببین اینا سه ماه ازدواج کردن ولی زودتر از شما ها که الان نزدیک ۹ماه ازدواج کردین دست به عمل شدن خجالت نمی کشید
+مامان
م.چ:مامان و چی هان من نمی دونم می خواهم زودتر بچه شما دوتا رو هم ببینم
_مامان
پ.ا:خوب راست میگه دیگه
+بابا جون شما هم
پ.ا:خوب منم می خواهم بچه یکی یدونه دخترم رو ببینم
_خیلی خوب بابا ماهم بچه دار میشیم قرار نیست که تا ابد بدون بچه باشیم پس ناراحت نباشید
م.چ:کی
+به زودی حالا ولش کنید بیاید از مامان جدیدون پذیرای کنیم خانم لیسا
........
ادامه داره
دیدگاه ها (۴)

عشق خشن من ❤️ پارت 37

عشق خشن من ❤️ پارت 38

❤️

#مام

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

P¹²دستشو بالا‌ای سرم قفل کرد صورتش رو هی بهم نزدیک تر میکرد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط